یه روز بهم گفت: «میخوام باهات دوست باشم؛آخه میدونی؟
من اینجا خیلی تنهام»
بهش لبخند زدم و گفتم: «آره میدونم. فکر خوبیه.
من هم خیلی تنهام»
یه روز دیگه بهم گفت: «میخوام تا ابد باهات بمونم؛
آخه میدونی؟ من اینجا خیلی تنهام»
بهش لبخند زدم و گفتم: «آره میدونم. فکر خوبیه.
من هم خیلی تنهام»
یه روز دیگه گفت: «میخوام برم یه جای دور، جایی که هیچ مزاحمی نباشه
بعد که همه چیز روبراه شد تو هم بیا. آخه میدونی؟
من اینجا خیلی تنهام»
بهش لبخند زدم و گفتم: «آره میدونم فکر خوبیه.
من هم خیلی تنهام»
یه روز تو نامهش نوشت: «من اینجا یه دوست پیدا کردم.
آخه میدونی؟من اینجا خیلی تنهام»
براش یه لبخند کشیدم و زیرش نوشتم: «آره میدونم. فکر خوبیه
.من هم خیلی تنهام»
یه روز یه نامه نوشت و توش نوشت: «من قراره اینجا با این دوستم تا ابد زندگی کنم
آخه میدونی؟ من اینجا خیلی تنهام»
براش یه لبخند کشیدم و زیرش نوشتم:
«آره میدونم. فکر خوبیه من هم خیلی تنهام»
سلام
درکت می کنم.خیلی دردناکه.
محمد ۱۵ ساله از اهواز واست می نویسه:
اگه با تبادل لینک مشکل نداری. من را با نام(اشعار غم انگیز)لینک کنید.
به من اطلاع دهید که شما را با چه نامی لینک کنم.
به امید دیدار
خیلی قشنگ بود عزیزم.در کل سایت قشنگی داری عریرم.بای