این لحظه ها...

 
ایـــن لحظه هــا

تنــــم یــه آغــوش گرم می خواهــــد با طـــعم عشــق نه هوس

ایــن لحظـــه هــا

لبــانم رطوبــت لبــهایی را می خواهـــد با طعم محبت نه شهوت

این لحظــه ها

گیسوانـــم نوازش دستی را می خواهــد با طعم ناز نه نیـــاز

این لحظـــه ها

تنی می خواهم که روحــــم را ارضـــا کند نه جســـمم را

 
 
نظرات 4 + ارسال نظر
رضا چهارشنبه 20 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 04:02 ق.ظ http://sedayekhasteyebaron.blogsky.com

با این نوشتت منوبردی به رویاهام..

MASHAL یکشنبه 6 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 11:45 ب.ظ http://BERANGEYAGHOOT

سلام به دلخواه می نویسی . از دل است که بر دل می نشیند.
برگرد یادت را جا گذاشته ای
نمی خواهم عمری به این امید باشم که برای بردنش
بر می گردی.

صبا جمعه 11 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 12:27 ب.ظ

به دردی گرفتارشدم که درمونش محاله خدایا چه کنیم ازاین درد عاشقی چشمام ژرازاشک لبهام داغ وقلبم ... دوست داشتن این گونه رنج دارد ای خدا ازتو کمک میخواهم

مهاجر شنبه 12 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 01:04 ق.ظ http://mohajerane-asemani.blogsky.com

بنام سلام
باز هم یک نقطه !!! آیا ( تنم یه آغوش گرم می خواد )بهتر نیست

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد